واپسین فیلسوف: من خود را چنین مینامم، چرا که من آخرین موجود انسانی هستم. هیچکس غیر از خودم با من سخن نمیگوید و صدای من همچون صدای کسی که در حال مرگ است به من میرسد. ای صدای دوستداشتنی، بگذار با تو، با تو، ای واپسین نَفَسِ بهیادماندهی تمامی شادمانی بشری، سخن بگویم، حتی اگر تنها یک ساعت دیگر مانده باشد. بهسببِ تو، خویش را از تنهاییام غافل میسازم و راه بازگشت خود به چندگانگی و عشق را به دروغ هموار میکنم، زیرا که قلب من، از باور به مرگِ عشق گریزان است. او نمیتواند لرزههای یخآلود تنهاترین تنهایی را تاب آورد. او مرا وادار میکند که سخن گویم، انگار دو نفر هستم».
برچیده از کتاب فلسفه در عصر تراژیک یونان»
نوشته: فردریش نیچه
ترجمه: زنده یاد مجید شریف
ص 28
پیام رنجبران (وبلاگ سیناپس)
مطالعه تطبیقی رمان و فیلمنامه زنان کوچک 2019
کتاب نیچه نوشتهی شتفان تسوایگ (پاراگراف کوتاه)
نقد و معرفی مجموعه داستان گفتوگو با مرد گنجهای
درنگی کوتاه بر رمان دوست بازیافته نوشتهی فرد اولمن
نقد و معرفی رمان شهر نوازندگان سفید نوشتهی بختیار علی (نگهبان زیبایی)
صدای ,تراژیک یونان» ,کتاب فلسفه