این متن، اردیبهشت 97 در ماهنامه صدبرگ منتشر شده!

یک رمانک لمپن» روبرتو بولانیو

 

پیام رنجبران

 

بانو ایزابل آلنده» نویسنده‌ی رمان خانه ارواح» او را مرد نفرت‌انگیزی می‌خواند که حتی مرگ جذابش نمی‌کند»؛ البته می‌توان به این حجم از نفرت متراکم آلنده» حق داد چرا که آن مرد عادت داشت او و برخی دیگر از نویسند‌گان را بدجوری دست بیندازد و به آن‌ها بپرد، مثلاً به آلنده می‌گفت:مبتذل‌نویسی است که در حوزه‌ای از ادبیات کار می‌کند که از کیچ آغاز می‌شود و به ادبیات آبگوشتی ختم می‌شود!» یا این‌که گابریل گارسیا مارکز» صاحب رمان صد سال تنهایی» را نویسنده‌ای می‌دانست که عشق حرف زدن با رئیس‌جمهورها و اسقف‌ها را دارد». اما از قضا این مرد که از منظر این نویسندگان نفرت‌انگیز به نظر می‌رسد از آن سنخ نویسندگانی است که هیچ‌گاه خواننده‌ی آثارش را دست‌خالی رهسپار نمی‌کند و همیشه چیزی در چنته دارد؛ قصه‌ای گیرا، حضور احساسات انسانی، موقعیت‌ها و فضا و تصاویر تاثیرگذاری که هر کدام‌شان به فراخور، کم و زیاد در همه‌ی آثارش یافت می‌شود و اگر بخواهم رنگی برای آثار او انتخاب کنم خاکستری است. یک خاکستریِ سایه‌گون که در خاطر خواننده‌اش ماندگار می‌ماند. همه‌ی این‌ها درباره‌ی روبرتو بولانیو» نویسنده‌ و شاعر عاصی شیلیایی متولد 1953 است که خیلی هم زود در 49 سالگی بار سفر را بست و رفت و نمی‌دانم آیا آلنده بعد از مرگ زوهنگام او نظرش تغییر کرد یا نه؟ به هر تقدیر یک رُمانک لمپن» اثری کوتاه، جالب توجه و دوست‌داشتنی از اوست و ماجرای دختر جوانی به نام بیانکا» که بعد از تصادف پدر و مادرش و مرگ‌ آن‌ها به‌همراه برادر کوچکترش زندگی می‌کند و پس از این واقعه یعنی مرگ پدر و مادر، او می‌تواند در تاریکی ببیند». اما این توانایی که به مثابه‌ی یک استعاره در داستان عمل می‌کند نشانی از واقعیت در خود دارد، یعنی ممکن است تو حتی توانایی دید در تاریکی را داشته باشی اما این دلیل نمی‌شود که وقتی گام به زندگی می‌گذاری و با موانع و هزارتوهای تاریکش مواجه می‌شوی حین پیدا کردن مسیر سرت به در و دیوار نخورد. کما این‌که برای بیانکا هم که بعد از مرگ پدر و مادرش دچار پریشانی، پوچی و سرگشته‌حالی شده است به گونه‌ای که گویی برای گریز از واقعیت از تنِ خود فاصله گرفته و آن را در مواجهه با زندگی سپر بلا کرده نیز رخ می‌دهد. باری، جُستن خویشتن خویش و مسیرِ آن در زندگی زمان می‌برد و از کوره‌راه‌های بسیار می‌گذرد. یک رمانک لمپن» را خانم مریم اسماعیل‌پور» و آقای وحید علیزاده‌رزازی» به زبان فارسی برگردانده‌اند.

 

 

پیام رنجبران (وبلاگ سیناپس)

مطالعه تطبیقی رمان و فیلمنامه زنان کوچک 2019

کتاب نیچه نوشته‌ی شتفان تسوایگ (پاراگراف کوتاه)

نقد و معرفی مجموعه داستان گفت‌وگو با مرد گنجه‌ای

درنگی کوتاه بر رمان دوست بازیافته نوشته‌ی فرد اولمن

درنگی کوتاه بر یک رمانک لمپن

نقد و معرفی رمان شهر نوازندگان سفید نوشته‌ی بختیار علی (نگهبان زیبایی)

معرفی کتاب «بلاگا دیمیتروا، شاعر ملی بلغارستان»

زندگی ,می‌شود ,می‌کند ,لمپن» ,رمانک ,پیام رنجبران ,رمانک لمپن»
مشخصات
آخرین جستجو ها